- سبز آب
- آبی که به واسطۀ وجود خزه ها و گیاه های ذره بینی سبز رنگ شده باشد، آب سبز
معنی سبز آب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلاغ سبز سبزک سبزگرا، بنگ
نوبروت موهای کمی که بر روی و پشت لب نوجوانان پدید آید، نوجوانی که خط سبز دارد: بچشم کرده ام ابروی ماه سیمایی خیال سبز خطی نقش بسته ام جایی
آخری که در آن علف سبز جهت چارپایان آماده باشد، آسمان
به اصطلاح کیمیا جوهر شوره و اسید نیتریک
کسی و چیزی که از آب سیر باشد
گنبد آب گنبدک (حباب)
گنبدک سیاب (حباب)
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، مشوم، بدشگون، بداغر، شنار، نامیمون، سبز قدم، خشک پی، پاسبز، بدیمن، بدقدم، نامبارک، تخجّم، مرخشه، شمال، میشوم، منحوس، نافرّخ، نحس، سیاه دست برای مثال نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخ رو گه سبزپای است (امیرخسرو- مجمع الفرس - سبزپا)
بدون آب فاقد آب، بی رونق بی طراوت، بی آبرو بی اعتبار
تند سریعا بسرعت شتابان
آبی که هر موجود از آن بوجود آید، ذات خدا هویت حق تعالی. خدا نفس الرحمن، رحمت
جایی یا زمینی که آب نداشته باشد، کنایه از بی رونق، بی طراوت، کنایه از رسوا، بی آبرو